وارد رستوران میشوید. میتوانید باقیمت یکسان یک پیتزای بزرگ و یا دو پیتزای کوچک سفارش دهید. کدام را انتخاب میکنید؟ اگر کمی حواستان جمع باشد احتمالا میپرسید که اندازه پیتزاها چقدر است؟
پاسخ:قطر پیتزای کوچک ۲۰ سانتیمتر و پیتزای بزرگ ۳۰ سانتیمتر است.
خب مشخص است که دو پیتزای کوچک سفارش میدهیم. اولا دوتا بیشتر از یکی است. دوما اندازه دو تا پیتزای کوچک بیش از یک پیتزای بزرگ است.
میخواهید برای نظافت ساختمان خود با یک شرکت خدماتی قرارداد ببندید. از دو شرکت تقریبا یکسان دو پیشنهاد دارید. یکی ماهی ۵۰۰ هزار تومان و دیگری ماهی ۶۵۰ هزار تومان. ساعات کاری و مکانهای نظافت هم یکسان است مسلما گزینه ارزانتر را انتخاب میکنید.
توضیح
مغز ما برای اینکه همواره کمترین انرژی را مصرف کند تلاش میکند که تا جای ممکن از فعالیتهای پیچیده خودداری کند. درواقع ما همیشه موارد مختلف را به سریعترین و سادهترین شکل ممکن بررسی میکنیم.
در مثال پیتزا اگر مساحت پیتزای بزرگتر را حساب کنید میبیند که خیلی بیشتر از مساحت دو پیتزای کوچک میشود. چون در محاسبه مساحت شعاع به توان دو میرسد. درواقع پیتزای بزرگتر ۷۰۶ سانتیمتر مربع میشود در حالی که مجموع دو پیتزای کوچک ۶۲۸ سانتیمتر مربع است. در مثال دوم احتمالا در هنگام قرارداد قید میشود که خرید مواد شوینده با خود شماست که در نهایت قیمت را خیلی بیشتر از مورد گرانتر میکند.
با ارائه اطلاعات ساده و سرراست که مغز ما خیلی سریع و البته اشتباه محاسبه کند شرایط را به شکلی مهیا میکنند که برخلاف منفعت خود تصمیم بگیریم. خرید یک پیتزای بزرگ یا دو پیتزای کوچک چندان تاثیری در زندگی ما نخواهد داشت. اما بسیاری از تصمیمهای مهم و سرنوشت ساز دیگر زندگی ما به همین شکل گرفته میشود.
راهکار
برای رهایی از این فریب باید تا جای ممکن از تصمیم گیریهای سریع و بدون بررسی خودداری کنیم. بسیاری از تصمیمهای لحظهای ما از نوع این تصمیمگیریهای هستند. قبل از اتخاذ هر تصمیم مهم حتما به اندازه اهمیت آن برایش زمان بگذاریم و به آن فکر کنیم.
بهترین کار این است که این فکر کردن و بررسی را برروی کاغد انجام دهیم و نه در ذهن. مغز به همان دلیل تلاش برای کاهش مصرف انرژی و فرار از پیچیدگی در زمان محاسبات ذهنی تا جای ممکن آن را ساده میکند. اما زمانی که آن را روی کاغذ میآورید قضیه کاملا متفاوت میشود.
روش بسیار موثرتری برای مواردی که مسئله خیلی مهم و حیاتی است وجود دارد. فرض کنیم که تصمیم نهایی باید توسط شخص دیگری که کاملا با آن مخالف است گرفته شود. تلاش کنیم دلایل کاملا منطقی و محاسباتی دقیق برای متقاعد کردن او پیدا کنیم. به این ترتیب مجبور میشویم که به جزییات بیشتر توجه کرده و به سادگی در دام تفکر ساده نیافتیم.
این مطلب بخشی از کتاب چگونه فریب میخوریم است. که میتوانید به رایگان از سایت راه نهان موفقیت دانلود کنید.